چند سال پیش، مطلبی منتشر شد که بیشتر مردم به اشتباه آنرا با این عنوان به خاطر میآورند ” 36 سوالی که عشق و علاقه ایجاد میکند” به زبان خودمانی یعنی این احتمال وجود دارد که با پرسش 36 سوال مشهور عشق دو نفر عاشق هم شوند! محققان این ادعا را نداشتند و بر این عقیده بودند که وقتی دو غریبه این 36 سوال را از یکدیگر میپرسند، این امکان وجود دارد که به سرعت رابطه دوستانه میان این دو نفر ایجاد شود. آنها همچنین به این نتیجه رسیدند که یک الگوی مرتبط با رشد رابطه دوستانه و صمیمی وجود دارد.
یکی از مولفههای مهم این الگو، خود افشایی است. فرآیندی که در آن یک فرد اطلاعاتی را درباره خودش به دیگران انتقال میدهد. این اطلاعات میتواند توصیفی، ارزیابی یا شامل اندیشهها، احساسات، آرزوها، اهداف، شکستها، موفقیتها، ترسها وعلاقهمندیها باشد.
میزان تمایل افراد به خودافشایی در محیط کار به فرهنگ سازمانی مربوط میشود. برخی از فرهنگهای سازمانی با این شعار کنار میآیند که مردم باید زندگی شخصی خود را در محل کار خود حفظ کنند و برخی دیگر براساس تحقیقات تشخیص میدهند که ارتباطات عاطفی قوی موجب بهبود عملکرد میشود. شاید تعجب آور نباشد، اگر بگوییم افرادی که محبت و دلسوزی بیشتری را نسبت به همکاران خود درک می کنند عملکرد کاری بهتری دارند اما متاسفنه تعداد کمی از مدیران بر ساختن یک فرهنگ عاطفی تمرکز میکنند که این یک اشتباه است!
مطالعهای که بر روی 184 نفر از کارکنان یک مرکز بهداشتی انجام گرفت نشان میداد که داشتن فرهنگ کار همدلی، موجب رضایت بیشتر و کار تیمی عالی و نتایج بهتر میشود. کارمندانی که احساس میکردند در یک فرهنگ دوستداشتنی و دلسوز کار میکنند، سطح بالاتری از رضایت و کار تیمی را گزارش کردهاند. آنها بیشتر کار میکردند، همچنین تحقیقات نشان داد که این نوع فرهنگ مستقیما با نتایج رضایت مشتری مرتبط است.
جفری سانچز- برکز دانشمند رفتارشناس و استاد مدیریت است. او سالها درباره نوآوری سازمانی تحقیق کرده است و اکنون بر روی چندین نظریه در مورد چگونگی ایجاد نوآوری در محیط کار فعال است. به گفته ایشان” برای ایجاد نوآوری، باید پایبندی خود را به هنجارهای فرهنگی کمتر کنیم”.
هنجارهای فرهنگی که سانچز در مورد آنها صحبت میکند باعث میشود کارمندان در محل کار، زندگی شخصی خود را از زندگی حرفهای جدا کنند و نقشهای مشخصی را داشته باشند که در این نقشهای سخت، تنها برخی از افراد رهبر هستند. در این صورت افراد بدون عنوان رسمی تمایلی به رهبری نخواهند داشت که اینکار باعث کاهش میزان مشارکت، اعتماد به نفس و خلاقیت میشود.
راههای بسیاری برای ایجاد نوآوری و فرهنگ عاطفی وجود دارد که ما پیشنهاد میکنیم حداقل این سه نکته را نادیده نگیرید:
اول، تعریف تان از فرهنگ را وسعت دهید و بر روی ارزشهایی مانند کار گروهی یا نوآوری تمرکز کنید.
دوم اینکه به احساساتی که هر روز به کارمندان خود ابراز میکنید توجه کنید. خلق و خوی شما یک طرح کلی فرهنگی برای این گروه ایجاد میکند.
سوم، در نظر بگیرید که چگونه سیاستها و عملکردهای شرکت شما میتواند محبت، دلسوزی و حساسیت بیشتری را در میان کارکنان ایجاد کند.
این روزها میتوانیم به راحتی با دیگران ارتباط برقرار کنیم بدون اینکه رفتارهای متقارن و همسو با شخص مقابل داشته باشیم . بالطبع ایجاد رابطه دوستانه و پایدار نیازمند توجه به مواردی است که نباید نادیده بگیریم
بسیاری از ما صحبتهای خود را با پرسشی در مورد یک دیدگاه شروع میکنیم به طور مثال: نظر شما درباره …. چیست؟
این خط سؤال برای شخص مقابل به عنوان یک دعوت برای مبارزه تلقی میشود و بعید به نظر میرسد که با طرح چنین سوالی، رابطه دوستانه ایجاد شود بنابراین بهتر است در شروع ارتباط، بیشتر درباره خود شخص، زندگی و علایق او سوال کنیم البته اینجا یک مشکل باقی میماند، کدام سوالات شخصی را میتوان پرسید؟
اگر شما به دنبال ایجاد یک فرهنگ فراگیر در این زمینه هستید. بهتر است به جای کنجکاوی و پیش داوری در مورد افراد، صادقانه از آنها سوال کنید. از میان 36 سوال مشهور عشق که در ابتدا توضیح داده شد تعدادی جهت برقراری رابطه دوستانه در محل کار مناسب هستند که طرح این سوالها میتواند برای ایجاد یک بحث کوتاه یا ارتباط صمیمانه در ابتدای یک رویداد مناسب باشد.
1- اگر یک گوی بلورین داشته باشید که اطلاعاتی را درباره خودتان، زندگی و آینده به شما بدهد، چه سوالی را از این گوی میپرسید؟ و مشتاق شنیدن چه جوابی خواهید بود؟
2- بزرگترین موفقیت خود را در چه میبینید؟
3- برای داشتن چه چیزی در زندگی خود بیشتر شکرگزار هستید؟
4- اگر مجبور به جابجایی شدید، به کجا میروید و اینکه پس از مهاجرت از شهر فعلی خود، نگران از دست دادن چه چیزی خواهید بود؟
5- تعطیلات مورد علاقه شما چیست؟ چرا؟
6- بهترین هدیهای که تا به حال دریافت کردهاید چه چیزی است؟
7- کدام شهر خارجی را بیشتر تمایل دارید ببینید؟
8- حیوان خانگی خود را توصیف کنید.
9- اگر میتوانستید طعم جدیدی از بستنی را اختراع کنید، چه طعمی پیشنهاد میکردید؟
10- اگر بخواهید درباره چیزی که قبلا دوست داشتید با همکار یا همتیمی خود صحبت کنید، چه موضوعی مد نظر شما خواهد بود؟
وقتی افراد دور هم جمع میشوند، عموماً بر روی آنچه اشتراک دارند تمرکز میکنند، در واقع اطلاعات و دیدگاههای منحصر به فرد خاصی ندارند. یک استراتژی برای پرورش خلاقیت این است که به آنها کمک کنید در مورد مسائلی با هم صحبت کنند. سوالهایی مانند
11- وقتی پنج ساله بودید به چه فکر میکردید؟
12- زمانی که بزرگ شدید چه چیزی میخواستید؟
13- کمترین و بیشترین میزان علاقه شما در شغل چه چیزی است؟
با این سوالات میتوانید افراد را ترغیب کنید که دیدگاه خود را به اشتراک بگذارند.
استراتژی دیگر این است که مسئلهای را مطرح کنید و از آنها بخواهید در نقش شخص دیگری درباره راهحل این مسئله فکر کنند به طور مثال به این سوال توجه کنید: “فکر میکنید خانم یا آقای … چطور میتواند این مشکل را حل کند؟” ایده هایی را که فکر می کنید ممکن است شخص با آنها روبرو شود مطرح کنید. اینکار موجب افزایش اعتماد به نفس و خلاقیت میشود.
طرح این پرسشها به شما کمک میکند که همکاران خود را بهتر بشناسید و رابطه دوستانه با همدیگر داشته باشید. شاید برخی از این سوالها همانند صندلی داغ مشکلساز باشند و برخی دیگرعجیب به نظر برسند اما به واسطه این سوالها، حکایتهای جالب و به یاد ماندنی نقل میشود و یک فضای مفرح ایجاد میکند که افراد میتوانند بهترهمدیگر را بشناسند. زمانی که افراد تعامل خوبی با هم داشته باشند، قدرت تیمی نیز بیشتر میشود و در نتیجه این تیم میتواند ارتباط بهتری با مشتریان خود نیز برقرار کند.